روانشناسی

واقعیت های زندگی زیگموند فروید

زیگموند شلومو فروید يا زیگیموند شلومو فروید عصب‌شناس اتریشی است که پدر علم روانکاوی شناخته می‌شود. فروید در سال ۱۸۸۱ از دانشگاه وین پذیرش گرفت و سپس در زمینه‌های اختلالات مغزی و گفتاردرمانی و کالبدشناسی اعصاب میکروسکوپی در بیمارستان عمومی وین به تحقیق پرداخت. او به عنوان استاد دانشگاه در رشته نوروپاتولوژی در سال ۱۸۸۵ منصوب و در سال ۱۹۰۲ به عنوان پروفسور شناخته شد. در ایجاد روانکاوی و روش‌های بالینی برای روبرو شدن با علم آسیب شناسی روانی از طریق گفتگو بین بیمار و روانکاو فروید تکنیک‌هایی را مثل استفاده از تداعی آزاد (به روشی گفته می‌شود که در آن بیمار هرآن چه را به ذهنش خطور می‌کند، بیان می‌نماید) و همچنین کشف انتقال (فرایندی که در آن بیمار و روانشناس خاطرات کودکی خود را با هم درمیان می‌گذارند) و همچنین فرایند تحلیلی روانشناسی را ارائه کرد. بازتعریف فروید از تمایلات جنسی که شامل اشکال نوزادی هم می‌شد به او اجازه داد که عقده ادیپ (احساسات جنسی بچه نسبت به والدین جنس مخالف خود) را به عنوان اصل مرکزی نظریّه روانکاوی درآورد. تجزیه و تحلیل او از خود و رویاهای بیمارانش به عنوان یک آرزوی تحقق یافته او را به یک مدل برای تجزیه و تحلیل علائم بالینی و سازکار سرکوب رسانید و همچنین برای بسط نظریه خود مبنی بر اینکه ناخودآگاه یک مرکز برای ایجاد اختلال در خودآگاه است از آن استفاده کرد. فروید وجود زیست‌مایه (لیبیدو) را قطعی می‌دانست (به نظر او لیبیدو انرژی روانی -جنسی است. منبع آن اروس یعنی مجموع غرایز زندگی است. لیبیدو با مرگ میجنگد و می‌کوشد انسان را در هر زمینه به پیروزی برساند. این نیرو را شهوت نیز می‌نامند. زیست‌مایه بیش از هر چیز معنای جنسی دارد)
متأسفانه سوءتفاهم بسیاری در مورد اغلب مفاهیم فرویدی وجود دارد، از جمله مفهوم “لیبیدو” که با شهوت یکی دانسته شده است یعنی “به فروید این طور نسبت می‌دهند که گویی او همه چیز را بر اساس سکس می‌دانسته است” در حالیکه فروید “به جای کلمه عرفانی و شاعرانه عشق، کلمه تکنیکی تر و حرفه‌ای تر سکسوالیته را انتخاب کرد.

 

در زير، 10 واقعيت جالب و روشنگر درباره زندگي او آورده شده است:
 1- زيگموند فرويد بزرگ‌ترين فرزند در بين هشت فرزند خانواده بود

فرويد در 6 مِي 1856 به دنيا آمد. پدرش ژوزف 41 ساله بود و به تجارت پارچه پشمي مي‌پرداخت. او در آن زمان دو فرزند از ازدواج قبليش داشت. مادر فرويد، آماليا نام داشت و بيست سال کوچک‌تر از شوهرش بود. ورشکستگي تجاري پدر فرويد باعث شد که خانواده آن‌ها از فرايبورگ به وين نقل مکان کنند.
فرويد هفت خواهر و برادر تني داشت. او غالباً خود را به عنوان عزيز دردانه مادرش توصيف کرده است. خود فرويد گفته که «من دريافته‌ام که کساني که مي‌دانند مادرشان آن‌ها را به خواهر و برادرهايشان ترجيح مي‌دهد، آدم‌هايي مي‌شوند با اتکاء به نفس فوق‌العاده و خوش‌بيني راسخ و تزلزل ناپذير که همين خصوصيات غالباً باعث موفقيت آن‌ها مي‌گردد.»

2- زيگموند فرويد بنيان‌گذار روانکاوي بود

معمولاً اين گونه نيست که ايجاد يک مکتب فکري را بتوان به تنها يک فرد نسبت داد. امّا در مورد فرويد، نظريه‌هاي او به عنوان پايه‌هاي يک مکتب روان‌شناسي قرار گرفته است که به سرعت در خلال سال‌هاي اوليه دانش ذهن و رفتار، به عنوان نيروي غالب درآمد. انتشار کتاب «تعبير خواب» او در سال 1899، مقدمات اوليه براي ايده‌ها و نظريه‌هايي را بنا نهاد که باعث شکل‌گيري روانکاوي شد. در سال 1902، فرويد در خانه‌اش در وين، ميزبان يک سري جلسات بحث هفتگي بود. اين جلسات غيررسمي نهايتاً تبديل به انجمن روانکاوي وين گرديد.

3- فرويد در ابتدا طرفدار مصرف کوکائين بود

پيش از آن که تأثيرات آسيب‌رسان و مضر کوکائين شناخته شود، اين ماده مخدّر به عنوان مسکّن و سرخوشي‌آور مورد مصرف قرار مي‌گرفت. حتي در محصولاتي نظير نوشابه‌هاي گازدار و قرص‌هاي گلودرد به کار مي‌رفت. فرويد به تأثيرات بالقوه ضدافسردگي کوکائين علاقه‌مند شد و خود در ابتدا به منظورهاي مختلف طرفدار مصرف آن بود. پس از شناخته شدن تأثيرات مضر و جنبه‌هاي اعتيادي کوکائين، شهرت پزشکي فرويد تا حدودي خدشه‌دار گرديد.

4- زيگموند فرويد پايه‌گذار «گفتگو درماني» بود

با وجودي که بسياري از نظريه‌هاي فرويد مورد انتقاد يا عدم پذيرش روان درمانگران امروزي قرار گرفته است، امّا بسياري از آن‌ها هنوز از روش‌هاي روانکاويفرويد تا حدّي استفاده مي‌کنند. گفتگو درماني به صورت بخش مهمي از بسياري تکنيک‌هاي مختلف روان‌درماني در آمده است. با استفاده از گفتگو درماني، روان درمانگر در جستجوي الگوها يا رويدادهاي مهمي که ممکن است نقشي در مشکلات فعلي بيمار داشته باشند، برمي‌آيد. روانکاوان عقيده دارند که رويدادهاي دوران بچگي و احساسات، افکار و انگيزه‌هاي ناهشيار (ناخودآگاه) در بيماري‌هاي ذهني و رفتارهاي ناسازگارانه نقش دارند.

 5- آنا، دختر فرويد، نيز روان‌شناس معروف و تاثيرگذاري بود
آنا فرويد فعاليت حرفه‌اي خود را تحت تأثير نظريه‌هاي پدرش آغاز کرد. امّا در سايه پدرش باقي نماند و نقش مهمي از خود در روان‌شناسي باقي گذاشت. او روانکاوي کودکان را بنيان گذاشت و سازوکارهاي دفاعي «خود» (ego) را تلخيص و دسته‌بندي کرد. (1936)

6- فرويد براي آن که با زن مورد علاقه‌اش ازدواج کند پزشک شد

هنگامي که فرويد 26 سال داشت، عاشق دختري 21 ساله به نام مارتا برنيز شد. او در آن زمان دانشجوي فقيري بود که هنوز با پدر و مادرش زندگي مي‌کرد و درآمدي که از يک کار آزمايشگاهي داشت، تکافوي مخارج خانواده‌اش را نمي‌کرد.

شش ماه پس از آن که آن دو با هم ملاقات کردند، فرويد کار آزمايشگاهي را رها کرد و به حرفه پزشکي روي آورد. او سه سال در بيمارستان عمومي وين آموزش ديد و در اين دوران، به سختي مي‌توانست نامزدش را که اکنون به آلمان نقل مکان کرده بود ببيند. پس از چهار سال انتظار، فرويد و مارتا در 14 سپتامبر 1886 ازدواج کردند. آن‌ها صاحب شش فرزند شدند.

 7- اين گفته مشهور منتسب به فرويد که «گاهي اوقات سيگار، فقط سيگار است»

احتمالاً از او نيست با وجودي که اين گفته بسيار از قول فرويد نقل گرديده و معروف گشته است، امّا شاهدي وجود ندارد که از او باشد. فرويد در تمام دوران زندگيش سيگار برگ مي‌کشيد، گاهي تا بيست سيگار برگ در روز. آنطور که معروف گشته، روزي فردي از فرويد مي‌پرسد سيگار برگي که غالباً در دست اوست نماد چيست؟ و فرويد پاسخ مي‌دهد: گاهي اوقات سيگار، فقط سيگار است. اين پاسخ بدين صورت تعبير گشته که حتي اين روانکاو معروف نيز عقيده داشته است که هر چيز داراي معني نمادين و نهفته نيست. در واقع، اين گفته به احتمال زياد از سوي يک روزنامه‌نگار ابداع گشته و بعدها به اشتباه به صورت نقل قولي از فرويد معروف شده است.

 8- زيگموند فرويد در طول عمرش فقط يکبار به آمريکا رفت

در سال 1909، استنلي هال، روان‌شناس آمريکايي، از فرويد براي ايراد سخنراني درباره روانکاوي در دانشگاه کلارک دعوت به عمل آورد. با وجودي که او ابتدا از پذيرش اين دعوت سرباز زد امّا سرانجام با اصرار هال آن را پذيرفت. فرويد با همکارانش کارل يونگ و ساندور فرنزي به آمريکا سفر کرد.
پس از ملاقات با بريل و ارنست جونز، چند روز را به گشت و گذار در نيويورک پرداختند و سپس فرويد پنج سخنراني درباره تاريخچه و پيشرفت روانکاوي در دانشگاه کلارک ايراد کرد. فرويد سخنرانيش در دانشگاه کلارک را چنين توصيف کرده است: «هنگامي که پشت ميکروفون قرار گرفتم، انگار يکي از روياهايم به واقعيت پيوسته بود. روانکاوي ديگر محصول توهّم و تخيل نبود، بخش باارزشي از واقعيت شده بود.»

9- زيگموند فرويد توسط نازي‌ها مجبور به ترک وين شد

کتاب‌هاي او به همراه کتاب‌هاي متفکران معروف ديگر سوزانده شد. فرويد درباره اين اتفاق به يکي از دوستانش گفته است «چه پيشرفت بزرگي کرده‌ايم. اگر من در قرون وسطي بودم خودم را مي‌سوزاندند و حالا به سوزاندن کتاب‌هايم قانع هستند.» فرويد و دخترش آنا هر دو توسط گشتاپو مورد بازجويي قرار گرفتند تا آن که يکي از دوستان فرويد به نام ماري بوناپارت توانست آن‌ها را به انگلستان فراري دهد. بوناپارت همچنين سعي کرد که چهار خواهر کوچک‌تر فرويد را نجات دهد امّا موفق به اين کار نشد. آن چهار زن همگي بعداً در اردوگاه‌هاي کار اجباري نازي‌ها درگذشتند.

 10- زيگموند فرويد براي درمان سرطان دهانش بيش از 30 بار تحت عمل جراحي قرار گرفت
فرويد در تمام دوران زندگيش سيگار برگ مي‌کشيد. در سال 1939، پس از آن که مشخص شد سرطان او ديگر غيرقابل عمل است، از پزشکش خواست که به او در اقدام به خودکشي کمک کند.
پزشک سه بار جداگانه به او مرفين تزريق کرد و فرويد در 23 سپتامبر 1939 درگذشت.

 

برچسب ها

آریوبرزن

آریو اشراقی هستم مدیر سایت وب آریو از بچه های خونگرم جنوب ( خوزستان )، خوشحال میشم که با اشتراک گذاری مطالب، سایت منو حمایت کنید. در ضمن عضویت در کانال تلگرام وب آریو یادتون نره!! @webario

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

بستن