روانشناسی
آیا خودشیفتگی یک بیماری است؟
در روانشناسی خودشیفتگی یا نارسیسیسم بیانگر عشق افراطی به خود و تکیه بر خودانگاشتهای درونی است. نارسیسیسم از ریشه لغت یونانیشدهٔ نارسیس (نرگس، اسطوره نارسیسیوس) گرفته شدهاست. نارسیس یا نرگس، مرد جوان خوب چهرهای بود که از عشق اخو دوری کرد و برای همین محکوم به عشق ورزیدن به تصویر چهره خود در یک استخر آب گردید. نام گل نرگس برگرفته از این افسانهاست. نارسیس وقتی به عشق خود (چهره انعکاس یافته خود) نمیرسد، آنقدر غمگین بر لب چشمه مینشیند تا تبدیل به گل میشود.
در روانپزشکی نیز نارسیسیسم افراطی براساس خصیصههای روانی و شخصیتی در عشق بیش از اندازه به خود و خودشیفتگی بی حد و حصر شناسایی میشود و آن را نوعی اختلال روانی میدانند. فروید عقیده داشت که بسیاری از خصیصههای خودشیفتگی با بشر به دنیا میآیند و او نخستین کسی بود که خودشیفتگی را با روانکاوی توضیح داد. آندرو موریسون نیز ادعا کرد، در دوران بزرگسالی، میزان مفیدی از خودشیفتگی در افراد وجود دارد و یا به وجود میآید که آنها را قادر میسازد تا در رابطه برقرار کردن با دیگران فردیت خود را نیز در نظر بگیرند.
آیا خودشیفتگی یک بیماری است؟
فروید در مجموع، حس زیاد بدی نسبت به نارسیسیسم نداشت و معتقد است رفتار خودپرستانه، بخشی از مراحل تحولِ شخصیت انسان سالم است. از نظر فروید، عاشق خود بودن در دوران نوزادی به بعد، یک انرژی حیاتی است که برای بقای هر فرد لازم است. او البته خطر رشد غیرقابل کنترلِ خودستای را وقتی می داند که کودک قادر به تشخیص موقعیت و ظرفیت خودش در تناسب با واقعیت نگردد.
شاخه دیگری از روانکاوی بعد از فروید نیز، خودبزرگ بینی، خودستایی و احساس مبنی بر اینکه من توانا هستم را یک واکنش سالم برای دوران خردسالی می شناسد. فروید و گروه دوم، در مجموع فکر می کنند که رفتارهای خودخواهانه دیر یا زود در برخورد با واقعیت ،کمرنگ تر می شوند
با وجود آنکه روانپزشکان از سال ۱۹۸۰، خودشیفتگی ( نارسیسیسم) را به عنوا ن یک بیماری در « راهنمای تشخیص ناهنجاری های روانی» مدون ساختند ولی دستیابی به یک تعریف مشخص در باره این ناهنجاری همچنان ادامه دارد. دکتر Bender از جمله محققینی است که معتقد است هیچکس نارسیسیست به دنیا نمی آید چون بخش بزرگی از دلائل شکل گیری آنها، به جامعه و فرهنگ محل زندگی مربوط است.
به اعتقاد وی، جوامع مدرن بیش از هرچیزی ما انسان ها را تک محور، زیاده طلب و منزوی کرده است. میل به تنها زیستن و توجه بیش از حد به نظر و سلیقه شخصی، این امکان غیر سالم را ایجاد کرده است تا همه ما نسبت به انسان های قرون گشته خودخواه تر شویم.
نارسیسیسم از حدود ۳۵ سال پیش، وقتی که به عنوان یک بیماری تشخیص داده شده بود، ترکیبی از خود بزرگ بینی، میل شدید به مرکز توجه قرار گرفتن و ترس از طرد شدن و انتقاد بود. با این وجود، اما روانپزشکانی که مشغول تدوین مجدد «راهنمای تشخیص ناهنجاری های روانی» بودند تصمیم گرفته اند «نارسیسیم» را از لیست بیماریها بیرون بیاورند.
از آن پس نگاه منفی نسبت به ناهنجاری های مربوط به خودپرستی خیلی محدودتر شد و بهبود سلامت نارسیسیست ها امیدوارکننده تر گشت. بر طبق تعریف جدید از خودشیفتگی، یادگیری و تصحیح خصلت های شان امری قابل قبول می تواند باشد.